آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

ثروت واقعی کوروش بزرگ

  زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های  جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت می‌بخشی؟ کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان  دارایی من چقدر بود؟!   کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به  گوش‌شان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای  گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود. کور...
24 بهمن 1390

آرینا به جای مامان

  امروز که از سرکار برگشتم آرینا اومد و گفت: مامان تو بشو آرینا من بشم مامان! من که جا خورده بودم گفتم: باشه. بعد آرینا گفت: به من بگو مامان شی شیر می خوام. منم گفتم: مامانی به من شی شیر میدی؟ اونم گفت: نه هنوز پوفتو نخوردی. آقای دکتر گفته نباید ششتای بزرگ شیر بخوری! آخه من تازه اومده بودم و هنوز ناهار نخورده بودم. فسقلی تمام جواب منو به خودم برگردوند.       آخه دکترش به خودش گفته نباید زیاد شیر بخوری.( بیشتر از ٥٠٠ لیتر در روز) من هم طبق گفته دکتر ٦٠ سی سی، ٦٠ سی سی بهش شیر می دم که تعداد دفعات بیشتر بشه و...
24 بهمن 1390

شکلک کاربردی متن 4

                                                                                                                                           &...
22 بهمن 1390

آرینا و موس

دیروز یعنی ٢١/١١/١٣٩٠ که آرینایی ٥/٢٧ ماهه شده برای اولین بار یاد گرفت که با موس کار کنه و اختیار کامل در حرکت دادنش داشته باشه. اولین بار که تونست برنامه شیرو رو ببنده. از هیجان جیغ زد و برای خودش دست زد. بعد از اون هم هر بار وارد برنامه می شد و قسمتهای مختلف اونو انتخاب میکرد با خوشحالی تمام به ما نگاه می کرد و می خندید که انگار فتح الفتوح کرده. فدای خنده و شادیهات بشه مامان ...
22 بهمن 1390

آرینایی و سرمه کوچولو

هفته قبل عمه و پریسا جان و سرمه کوچولو اومده بودن خونه ماماجی. سرمه جون 9 ماه از آرینایی کوچکتره و مهد هرازگاهی مهد میره.   من از چند روز قبل کلی درباره این موضوع به آرینا صحبت کرده بودم تا با سرمه بازی کنه و دوست بشه. آرینا هم هر مهمونی برای ماماجی میآومد زودی می پرسید مامان سرمه جونه؟ بالاخره وقتی سرمه آومد اولش خواست که باهاش دوست بشه و گارفیلدشو بهش تعارف کرد، اونم گارفیلد و گرفت و بهش پس نداد آرینایی که تا حالا با این موضوع برخورد نکرده بود بغض کرد و دوید طرف من  و گفت سرمه جون گارفیلدی رو نمی ده. و این شروع چنگ د...
21 بهمن 1390